سفر قندهار
میگریزم و جشمهایم بیشتر به دنیای فسرده ی آهن و زباله می آزارادم
بی اختیار می تازم به سوی طبیعت و به سوی آدم هایی که
هنوز طبیعت را دوست دارند
از این رو در ایران دغدغه ی من معماری بود و کوچ
چندیست که سرزمین افغان فغان آلوده، دوربینم را مسحور کرده
و رنگهای سکرآور انسان و طبیعت شیفته ام ساخته اند.
اینک عکس هایم فریاد می زند: انسان با وجود بدترین
حوادث، اگر با طبیعت و احساس خود صادق باشد،
باز هم زندگی آسان است.
لبخند در چهره ها و جغرافیای رنجور افغانستان، دوربین مرا
به گریه انداخته و مرا برانگیخته تا باز هم او را به سفر قندهار ببرم.
به دوربینم قول دادم بیهوده عکس نگیرم و از آبگینه ی
راستین هستی سیرابش نمایم چرا که او نگاه بان چشم های من است.
کلمات کلیدی: